معنی مقابل خواص

حل جدول

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

خواص

خواص. [خ َوْاص ص] (اِخ) ابراهیم. از بزرگان صوفی است. رجوع به ابراهیم خواص شود.

خواص. [خ َ واص ص] (ع اِ) مردمان خاص.ضد عوام. (ناظم الاطباء). ج ِ خاصّه. نزدیکان. مقربان: احمد و شکر خادم تنی چند از خواص و طبیب و حاکم لشکر را بخواندند و گفتند... (تاریخ بیهقی).و خواص قوم او را نزدیک وی آوردند تا با وی سخن گویند مگر وی جواب دهد. (تاریخ بیهقی). چون دیدند که سلیمان [بن عبدالملک] را طبع خوش گشت و بساط انبساط گسترانید یکی از جمله ٔ خواص پرسید و گفت ملک این برمک را... (تاریخ بخارای نرشخی). تا چنانکه خواص مردمان برای شناختن تجارب بدان مایل باشند عوام به سبب هزل هم بخوانند. (کلیله و دمنه). و رسیدن آن بخواص و عوام... ظاهر دارد. (کلیله و دمنه).... نمودار سیاست خواص و عوام ساخت. (کلیله و دمنه). و دلهای خواص و عوام... بر طاعت و عبودیت بیارمید. (کلیله و دمنه).
بمطلع خرد و مقطع نفس که در او
خلاص جان خواص است از این خراس خراب.
خاقانی.
سلطان با خواص غلامان خویش حمله کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). خبر بسلطان رسید با جمعی از خواص ممالیک خویش برنشست و بمدد جمع شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). احمد خوارزمی از جمله ٔ خواص حضرت نوح بن منصور سامانی بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). لاجرم کافّه ٔ انام از خواص و عوام... (گلستان).
خاطر عام برده ای خون خواص خورده ای
ما همه صید کرده ای خود ز کمند جسته ای.
سعدی (طیبات).
|| وزرای مملکت. || دوست محرم. رفیق محرم. || مصاحب و خدمتکار محرم. پرستاران. خدمتکاران ممتاز. (ناظم الاطباء):
آب دارت ابر نیسان و خواصت آفتاب.
عرفی (از آنندراج).
|| خاصیت ها. منفعتها. فوائد. صفتها، چون: خواص فلان گیاه در طب. (یادداشت بخط مؤلف).
- علم الخواص، علمی است که در آن بحث از خواص مترتبه بر قراآت اسماء الهی و کتب الهی و قراآت ادعیه میشود چه بر این اسماء و دعوات، خواص مناسب با آنها مترتب است. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به کشف الظنون شود.

خواص. [خ َوْ وا] (ع ص) خوص فروش. (ناظم الاطباء). آنکه برگ خرما فروشد. (یادداشت بخط مؤلف). || آنکه برگ خرما بافد زنبیل را. زنبیل باف. زنبیل گر. (یادداشت بخط مؤلف).


مقابل

مقابل. [م ُ ب َ](ع ص) رجل مقابل مُدابَر؛ مردی نیک گوهر.(مهذب الاسماء). رجل مقابل، مرد گرامی از جانب مادر و پدر.(منتهی الارب)(از آنندراج)(ناظم الاطباء).کریم النسب از جانب پدر و مادر و در اساس گوید: رجل مقابل مدابر؛ مرد کریم الطرفین.(از اقرب الموارد).

فرهنگ معین

خواص

جمع خاصه.، مقربان، نزدیکان، برگزیدگان قوم، ویژگی ها،

کلمات بیگانه به فارسی

خواص

ویژگان

فارسی به عربی

خواص

خاصیه

فرهنگ عمید

خواص

نزدیکان،
[مقابلِ عوام] بزرگان، برگزیدگان،
ویژگی‌ها، خاصیت‌ها: خواصّ دارویی،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

خواص

ویژگان

مترادف و متضاد زبان فارسی

خواص

اقارب، خاصان، محارم، نزدیکان،
(متضاد) اجانب، عوام، بیگانگان، نامحرمان، برگزیدگان، نخبگان،
(متضاد) عوام، اثرها، فواید، خاصیت‌ها، ویژگی‌ها، مختصه‌ها

فرهنگ فارسی هوشیار

خواص

جمع خاصه، نزدیکان، مقربان

فرهنگ فارسی آزاد

خواص

خَواص، مخصوص ها، نزدیکان، برگزیدگان و بزرگان قوم (مفرد: خاصّ، خاصَّه)، آنچه در فارسی خاصیت ها میگوئیم یعنی مشخصات مؤثّره و قوا و اثرات مخصوص هر چیز،

عربی به فارسی

مقابل

در مقابل , برضد , در برابر

معادل ابجد

مقابل خواص

870

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری